خیلی بی دلیل یا شایدم با دلیل تصمیم گرفتم بهت بگم دوست دارم .خیلی هم دوست دارم. از اینکه دیروز همش منتظر بودی بهت زنگ بزنم و من تو خواب غفلت بودم عذر میخوام . از اینکه تمام دیروز ناخوش بوم و بعدش دیدم یه تماس از طرف تو دارم و بهت زنگ زدم و گفتی حالت خوبه و دکتر گفته که خداروشکر  معاینه ت هم خوب بوده خیلی خوشحالم ؛ ولی امروز وقتی "ط" گفت که کلی منتظرم بودی که خودم ساعت یازده / دوازده بهت زنگ بزنم و مدام میپرسیدی که من زنگ زدم یا نه دلم شکست . صدای ترک بردن قلبم رو شنیدم صدای شکستنش رو هم ، همینطور دردش رو حس کردم . تیری که به قلبم خورد رو هم حس کردم . به "ط" گفتم حالم بد شد ؛ خیلی هم بد شد و بعدش که الان باشه دلم میخواد پرواز کنم بیام پیشت که منو تو بغلت جا کنی که بعدش هی بگی بخواب دیگه . ببخشید مامان . من هیچ وقت بچه ی خوبی برات نبودم . "هیچ وقت" ولی تو " همیشه" برام بهترین مامان توی دو عالم هستی  و بودی ؛ "همیشه" دوست دارم و عاشقتم .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

David زفرات مرجع فایلهای تحقیقاتی، دانشجویی آشپزخونه آنالیتیک پایگاه خبری ماه‌پری مرجع مقالات رسمي عطر AFGEDIT